یه ماهی بود که اومده بودم تو سبک نینجا,
وارد سالن شدم آنیگای شیماس دادم...وقتی آنیگای شیماس میدی و میشینی یعنی غرور لعنتیو میذاری بیرون باشگاه و بعد وارد میشی یعنی افتاده وارد میشی...
سنسی شیماس داد ینی اجازه ورود داری...
بم گف یه مسابقه کشوری تو راهه فک میکنم بتونی بیای یه لحظه ذوق برم داشت...
گف ولی قبلش یه مسابقس واسه انتخاب بهترینا برای اون مسابقه...
گفتم اوکی هستم...
از اون روز به بعد هر روز ساعت7صبح میرفتیم تو فضای ازاد تمرین میکردیم تا ساعت7غروب...
یه جور اردو بود...
خنده ها و خاطره های زیادی داشت...
از سختیایی که میگرفت تا شوخیایی که میکرد...
یه جورایی خیلی سنسیمو دوست دارم...معرکس کسیو ندیدم که اینطوری بدون هیچ چشم داشتی به شاگرداش اموزش بده...
این سنسی گل ما خودش از فایت کناره گرفته ولی قسم خورده فایترای خیلی حرفه ای تربیت کنه...
نظرات شما عزیزان: